سلام .
من 6 سال با آقایی دوست بودم بعد از مدتی متوجه شدم ایشون زن دارن ! از وقتی من فهمیدم همش کاری می کرد که منو بیشتر به خودش وابسته کنه .از نظر مالی احساسی و.... و من واقعا بهش وابسته شدم جوری که فکر میکردم نباشه میمیرم .و ناگفته نماند اون درمورد زندگیش میگفت که دلش برای زنش می سوزه و به زور داره زندگی می کنه و همش منو به زندگی آیندمون امیدوار می کرد تا اینکه من یکروز واقعا خسته شدم و خواستم زندگی خودمو داشته باشم و گفتم دارم ازدواج می کنم . حسابی ریخت بهم و ازم خواست یک هفته فرصت بدم تا از زنش جدا بشه و من همچنان کوتاه نیومدم تا اینکه یک روز بعد بهم زنگ زد و گفت همه چیز رو به زنش گفته و زنش اونرو بخشیده و میخواد به زندگیش با زنش ادامه بده .... ولی از اون روز من حسابی ریختم بهم شاید فکر نمی کردم بره.... من واقعا عاشقشم و بعد 1 سال حتی یک روزم نشده بهش فکر نکنم .موضوع اصلی اینه من با پسری آشنا شدم و منو خیلی دوست داره و قصد ازدواج داره ولی من فکرم درگیره رابطه ی قبل و همش باهم مقایسشون می کنم!!!! خواهش می کنم کمکم کنید هرچه زودتر فراموشش کنم.